طایفه عبدالرضایی:
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
طایفه عبدالرضایی پس از اینکه چند سالی اسکان اجباری در دشت گربایگان داشتند سرانجام دوباره به کوچ مشغول شدند و این کوچ مجدد ادامه داشت تا اینکه در سال۱۳۴۰در بالاترین نقطه ی این دشت ساکن گردیدند.
ابتدا از آب قنات وسپس با نصب موتور آبکشی گازوئیلی بر روی یکی از چاههای قنات و یا چاهای مربوط به اسکان به کشاورزی مختصری در کنار دامداری پرداختند.(متاسفانه یکی از همین چاه های اسکان در سال۱۳۴۱دوشیزه ای به نام شهناز رضاییان فرزند خداداد بهمن خان را بلعید وطایفه را عزادار نمود)
مرحوم محمد خان نوری کوچی کلانتر طایفه با کمک دیگر بزرگان در راه اندازی موتور کشاورزی تلاش بسیار نمود و نقل می کنند برای جابجایی این غول آهنی ونصب بر چاهها چه مصیبت ها کشیده شده است تا جایی که مرحوم پرویزخان نوری کوچی عموی مرحوم محمد خان در یکی از همین نقل و انتقالها از ناحیه ی کمر آسیب می بیند واین درد هولناک را تا پایان عمر همراه داشت.
آخرین چاهی که موتور خانه یا تلمبه خانه شد چاهی دهانه گشاد با یک تونل دسترسی به تلمبه و دو چاه دود کش بود. آبی نسبتا شیرین داشت که کشتزارهای کوچک گندم وپنبه و صیفی جات را سیراب می نمود.و همچنین آب آشامیدنی را هم تامین می کرد.
چادرهای سیاه در اطراف همین تلمبه خانه برپاشد و به علت نزدیکی به مراتع تنگ گربایگان و گلعلی و دوشاخ تپه بیدی و آب جاری رودخانه ی مجاور مکان مناسبی برای دامداری وچرای گله های بز و تاحدودی میش بود.و ساربانان شترها را در کنارستانهای دشت به چرا می بردند
( مرحوم ارس نوری کوچی فرزند جمال یکی از ساربانان شریف طایفه بود که به خاطر ساربانی مصدوم شد وتا آخر عمرش این مصدومیت را به همراه داشت.)
علاوه برسیاه چادرها کپری بزرگ از چوب و پوشال دیده می شد که مربوط به کلانتر بود و قصه ی آنکه چگونه این کپر ازبین رفت بماند برای بعد.
خیمه ی سفید بهمن بیگی هم که نگین چادرهابود.
زندگی ادامه داشت قحط سالی وخشکسالی هم غالب بود تا اینکه از تعداد چادرها به تدریح کاسته می شد وهریک راهی شهری و دیاری شدند.
شهرهای زاهدشهر وفسا و شیراز و دهبید بیشترین مهاجر را پذیرا بودند.
مرحوم محمد خان و وابستگان دهبید را انتخاب کردند.اما اولاد مشهدی قاسم ومرحوم پرویزخان نوری کوچی و مرحوم گرام نوری کوچی و چند خانوار علیمرادی تا آخرین سالهای خشکسالی ماندند که می توان از فرزندان مرحوم احمدخان و بهمن و رشید و دو فرزند مرحوم رستم از طایفه ی عبدالرضایی یاد کرد.
به دلایل خشکسالی و تحصیل جوانان از جمعیت اسکان به تدریج کاسته شد تا که سال ۵۵-۱۳۵۴بطور کلی خالی از سکنه گردید.
همراه با پیروزی انقلاب فرصت طلبان شخصی و دولتی پیدا شدند وبه بهانه های مختلف زمینهای دیم و کشاورزی و مراتع را متصرف شدند ازجمله می توان به ایجاد جنگل مصنوعی کوثر که به شکست انجامید و یا واگذاری زمین به نام منابع طبیعی و درگیری های عدوانی و مغرضانه طوایف همسایه که با نان ونمک عبدالرضایی زنده مانده بودند اشاره کرد که به دنبال آن درگیری هایی هم بوجود آمد.
نهایت اسکان به جایی رسید که حدود ۹۰هکتار زمینهای اطراف تلمبه خانه باقی ماند وآن هم به علت اینکه مشاع بود به قیمت ارزان به فردی به نام رمضان بردبار از فسا فروخته شد.
مراتع گلعلی هم سالها بعد به همان طایفه نان خور عبدالرضایی که قبلا ذکر کردم فروخته شد.
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
از اسکان با شکوه سال۱۳۴۰یادی مانده و قبرستانی. که اولین درگذشته ی این قبرستان مرحوم گل اندام رضاییان کوچی فرزند احمدخان همسرمرحوم رستم مادر حاج علی و الله مراد در سال ۱۳۴۲ است وسپس گلبهار رضاییان کوچی همسر حسین خان ۱۳۴۳و مرحوم حمزه رضاییان کوچی فرزند مرحوم احمدخان سال۱۳۴۳ماهپسند رضاییان کوچی همسر مرحوم یدالله رضاییان کوچی فرزند بهمن سال۱۳۵۰نعمت الله مرادی کوچی سال۱۳۵۱جهان سلطان رضاییان کوچی همسر مرحوم رشیدخان مادر مرحوم محمدعلی رضاییان کوچی سال۱۳۵۲و آخرین درگذشته هم مرحوم یدالله رضاییان کوچی فرزند مرحوم بهمن خان سال۱۳۵۵.
لازم به ذکر است اموات دیگر هم مانند ماه پرویز مرادی کوچی فرزت نعمت الله وچند بچه هم در اینجا آرمیده اند.روحشان شاد.
تنها هویت مکتوب و سندی باقیمانده از اسکان طایفه همین قبرستان است که در در دی ماه سال۱۳۹۵با نصب اولین سنگ قبر که متعلق به مرحوم گل اندام رضاییان کوچی است و سپس سنگ قبر مرحوم گلبهار رضاییان کوچی وبه دنبال آن سنگ قبر مرحوم ماه پرویز مرادی کوچی دوباره احیا گردید.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
عکس وفیلم قبرستان موجود می باشد.
با تشکر هیبت الله رضاییان کوچی
@abdorezaei برچسبها: گربایگان, عبدالرضایی, اسکان, بهمن بیگی |