شعر عربی،از عربهای خمسه فارس

اَلعُرُبِی، عُرُبِی هُو، وُ اِلذِه اَلموضوع افتخار یِسَی. چِه عَرب اصل حجاز یکون، چه عرب خوزستِن، چه عرب فارس و چه وَلََّاغِیرنََ عرب عربخانه. کُلنَا اُخوَه هَستین وُ اَصِلنَا واحد هُوبِخاطر هِنذِه هُو اِن علی رغم فاصِلَت چند صد کیلو متریَّتنَا واز‌هام اِلَل هَم احساس تعلق و برادریه اِنسَی.


ادامه نوشته

تصاویری از عشایر ایل عرب خمسه در منطقه کوپان فارس

این تصاویر مربوط به عشایر عرب ایل خمسه فارس در منطقه کوپان (مرز استان فارس و استان یزد) می‌باشد که در تاریخ ۰۸/۰۳/۹۲توسط آقای مظفرالدین جمالی گرفته و برای سایت ارسال شده است.

عشایر این منطقه در گفتگو با آقای جمالی از آشنایی با عربهای منطقه عربخانه و ارتباط نزدیک با آنها خبر دادند.

آقای جمالی در تکمیل گزارش خود افزود: سفر اینجانب کاملاً اتفاقی و برای مأموریت کاری بود. آشنایی و مصاحبت با عربهای شریف و مهمان نواز این منطقه برایم شعفی داشت که در وصف نمی‌گنجد، چنان علقه و علاقه ای به آنان در خود احساس کردم که گویی سالهاست همدیگر را می‌شناسیم اما از از آن سیاه چادرهای عشایری که روزگاری بارزترین نماد عشایر بود اثری ندیدم.

ادامه نوشته

ناله نی


آقای غلامرضا رضائیان در بهار سال ۱۳۳۴ در طایفه ی عبدالرضایی از ایل عرب در مسیر کوچ به دنیا آمد، وی در مدت چهار سال به طور متناوب ۸ کلاس درس خواند

ادامه نوشته

عشاير فارس






مسافرت شیخ جناح به عربستان

 مسافرت شیخ جناح به عربستان


 

شیخ جناح جد اعراب جباره از فارس به قصد اوردن شجره نامه اجدادی خود به حجاز می

رود.سفرش یک سال به طول می انجامد.پس از یکماه توقف ذدر یمامه و نجد اظهار می دارد که

بایستی به ایران بر گردم و شجره نامه اجداد خود را ببرم چون که در ایران با طایفه ای از

اعراب شیبانی بنی عماد که انها نیز از حجاز می باشند ازدواج کرده و صاحب 7 پسر به نامهای

محمد،غنی،شیرعلی،عزیزقلی،جابرعلی،کوچک علی،و نقدعلی می باشم و به این منظور به

حجاز امده ام که روزی فرزندانم به عزم چوب بازی به عروسی می روند و یکی پس از دیگری

مشغول چوب بازی می شوند و عدهای از افراد طایفه بنی عماد را در چوب بازی که (یکی از

بازی های جشن عروسی در عشایر به حساب می اید)شکست میدهند که باعث ناراحتی افراد

طایفه بنی عماد می شود به طوری که به هفت برادر اعتراض می نمایند و می گویند شما از کجا

امده اید و شجره نامه شما از کجاست این امر باعث می شود که به حجاز بیایم و شجره نامه

اجداد خود را به ایران ببرم تا بنی اعمام  شیبانی بدانند که من از نژاد و نسب بسیار عالی از

حجاز می باشم و فرزندانم را سرزنش ننمایند. اقوام و فامیلش می گویند با اینکه ما میل داشتیم که

شما بمانید و به ایران باز نگردید ولی چون در ان کشور ازدواج کرده و به دنبال شجره نامه

اجدادی خود امده اید پس ه9ر چه زودتر با شجره نامه به ایران برگرد تا هم فرزندان و هم بنی

اعمام شیبانی بداند که چه نژادو نبیره ای هستی.روی پوست اهو تا هفت پشت ونژاد او را می

نویسند که از صحابه خاص پیامبر اکرم(ص)و از بزرگان حجاز و از فامیل بسیار سرشناس و

محترم می باشد. پس از تهیه شجره نامه هنگام عزیمت سه نفر از یمامه و نجد به همراهانش به

ایران حرکت می نمایند که عبارتند از:

1

جد طایفه مزیدی2جد طایفه لبردونی3جد طایفه قنبری.زمانی که به ایران و فارس و به ایل

شیبانی وارد می شوند پسرانش از پدر به زبان عربی میپرسند اینان کی اند؟در جواب می گوید1-

مزیدی به معنی این که از حجاز مزید بر ما شده و به ایران امده از نفر دوم سوال میشود می

گوید اردینی یعنی استین پیراهن من از گوشت بدن من از فامیل سلبی و بطنی من نیست لیکن مانند

پیراهن من می باشد نه گوشت بدنم در حقیقت میتوان اردینی را یکی از اقوام سببی شیخ جناح

دانست. از شخص سوم سوال  می شود که قنبر نام داشته میگوید این شخص خادم من است و

برای انجام خدمت  همراه من به ایران امده ومی توان گفت از صمیمی ترین افراد و وفادارترین

کسانش بوده که از حجاز به همراه او ترک وطن و فامیل نموده به ایران امده است

طوایف جباره

   طوایف جباره


      جابربن عبداله انصاری جد طوایف جباره


حدود پانزده سال قبل از هجرت پیامبر (ص)کودکی در مدینه از قبیله


(خزرج)بدنیا امدکه نام او را جابر گذارند.سیره نویسان نسب جابر را


چنین نوشته اند ((جابرابن عبداله ابن عمروبن(حرام)بن کعب ابن غنم


بن کعب بن سلمه))


"عبد اله ابن عمرو "پدر جابر از مردم مدینه و از طایفه (خزرج) بود وی در میان مردم مدینه از

نخستین کسانی است که قبل از هجرت پیامبر (ص) قبول اسلام کرد و در محل (عقبه اولا) با

پیغمبر (ص) بیعت نمود و جزء دوازده نفری است که از آنها به عنوان (نقباء) یاد می شود و در

مورد نسب مادر جابر چنین نوشته اند (نسیبته) دختر عقبه ابن عدی ابن سنان بن هابی یا (نابی)

بن زید بن حرام  این کعبه می رسند و در حقیقت عبد اله با دختر عموی پدرش ازدواج کرده

است .

پیکر تازه عبد اله بعد از 46 سال

جابرابن عبد اله نقل می کند از شهادت پدرم چهل و شش سال گذشت سیلی آمد و بر  اثر آن سیل

قبر پدرم ویران شد کنار قبرش رفتم و جسدش را تازه دیدم مانند کسی که در خواب است گیاه

(حرمل) ( اسپند) که بر روی پاهایش ریخته بودند تازه بود خواستم بوی خوشی بر بدنش بریزم

اصحاب گفتند او را به حال خود بگذار و تغییر مده و عده ای دیگر دیدند که عبد الله پدر جابر 

 دست خودرر ابر روی زخمی که در جنگ احد به او رسیده بود گذاشته است و خون بند آمد

محدث قمی این جریان را از واتقدی (مورخ معروف) چنین نقل می کند کمه جابرگفت پیکر پدرم

را در قبرش به گونه ای دیدم مکه گویا خوابیده است و هیچگونه تغییر نکرده بود .

سال رحلت جابر

معروف است که جابر ابن عبد الله انصاری آخرین نفر از اصحاب پیامبر (ص) بود . که در

سالهای بین 70 تا 80 هجری از دنیا رفت و در این مورد روایتی از امام صادق (ع) در اصول

کافی نقل شده است .

  

فرزندان جابر ابن عبد الله انصاری

 

بعضی برای جابر پنج فرزند نام برده اند که سه فرزند پسر به نامهای عبد الرحمن و محمد

و ..... دو فرزند دختر بنامهای میمونه وام حبیبه به خاطر نام پسرهایش کنیه او عبد الرحمن و

ابو محمد بود و گاهی اور ا ابو عبد اله می خواندند . جابر پس از پیامبر (ص) همواره در کنار

امامان معصوم و مورد احترام خاص آنان بود . عمر او بین 85 تا 95 سال بوده است .

 

نظر نگارنده:

 

طوایف عرب که به نام ایل جباره نام گذاری شده است و در شرق فارس زندگی می نمایند

فرزندان شیخ جناح و شیخ جناح فرزند محمد و محمد فرزند جناح و جناح از نژاد جابر و جابر

فرزند عبد اله و عبد اله ابن عمرو ابن حرام و حرام ابن کعب و کعب ابن غنم و غنم ابن کعب و

کعب ابن سلمته و سلمته فرزند خزرج و به نام طایفه خزرج معروف می باشند اعراب جباره

فرزند شیخ جناح و شیخ جناح فرزند شیخ جابر  عبد اله انصاری می باشد .

تاریخچه عشایر عرب خمسه فارس


بسم الله الرحمن الرحيم

يا ايها الناس اناخلقناكم من ذكر وانثي وجعلناكم شعوباً وقبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم .    

سوره حجرات آيه 13

 بانگرشي به ادوار گذشته وبررسي لوح ها وسنگ نوشته هاي قديمي خصوصاً آثار باقيمانده از بشرقبل از ايجاد خط كه انسان ها با ترسيم علامت هاي مختلف طايفه وقبليه ي هر فرد را مشخص مي نمودند به اين نتيجه مي رسيم كه شناسايي شجره نامه وهويت از ديدگاه انسان ها موضوعي مهم بوده است .در جمع ها ونشت هاي مختلف هر وقت ازعامل فعلي سخن به ميان مي آيد فردرا با مشخصات خانوادگي و طايفه اي وي خطاب نموده وازاين راه دربهتر شناساندن فرد به ديگران استفاده مي كنند، پس انسان ناگزير با هويت خود يعني با پدر ونياكانش رابطه مستقيم دارد . برخي از افراد براين عقيده اند كه بررسي نسب ها وشجره نامه افراد مربوط به قرون گذشته وانسان هاي اُمي بوده كه با پيش كشيدن رشادت ها وحماسه هاي قومي وقبيله اي درراستاي تهييج افراد قبيله خودوجوانان جهت پيروزي درجنگ ها يا گذران اوقات فراغت آن دوران ،استفاده مي نمودند . در پاسخ اين افراد بايد گفت كه مهد پيشرفت علوم وفنون وتكنولوژي عصرحاضر يعني كشورهاي  اروپايي درحال تحقيق و بررسي نژاد وژن افراد جوامع خود وتطبيق آن با اجساد كشف شده از يخچال هاي طبيعي مربوط به ساكنين قديمي اروپا مي باشند وازاين طريق با ترسيم نقشه ژني افراد هويت هرفرد رابا دوگزينه اروپايي يا غيراراوپايي (مهاجر) مشخص مي كنند كه اين نشان از اهميت بررسي نژاد وهويت هر فرد حتي درجوامع پيشرفته است، لذا انسان با گذشته آباءواجداد خود وبا تاريخ وشرح وقايع گذشته جهت عبرت گرفتن يا نگهباني وحراست از فرهنگ ورسومات بجا مانده از گذشتگان در ارتباطي لاينفك است كه اين موضوعات درقالب علوم مردم شناسي ،جامعه شناسي وتاريخ عرضه گرديده است .فلات ايران از گذشته ي دور بدليل قرار گرفتن درموقعيت سوق الجيشي واستراتژيك از لحاظ زمين – آب وهوا وارتباط به آبهاي آزاد همواره مورد هجوم همسايگان خود از هزاران سال قبل بوده است ودر هربرهه از زمان تاريخ شاهد تغييراتي در هويت،مردم وجمعيت اين سرزمين بوده است .يكي از مناطق مهم ايران كه دستخوش اين تغييرات بوده ولايت فارس است كه درحال حاضر بعنوان يك مثال زنده از تحولات تاريخ خودنمايي مي كند وما شاهد زندگي قوميت هاي مختلف دراين سرزمين اعم از فارس ،ترك ،لروعرب هستيم .  دراين مقاله سعي مي شود يك معرفي اجمالي از اعراب فارس پيرو كتبي كه تاكنون توسط انديشمندان وتاريخ شناسان ومحقيق چاپ ونشر شده است صورت بپذيرد كه تاكنون برخي از سؤال هاي درذهن عشار ايل عرب خمسه فارس را پاسخ نداده است،اميد است مورد توجه دوستان وعلاقمندان ايل عرب درفارس ،ورامين ومحقيق در زمينه عشاير عرب فارس درساير استان ها خصوصاً خوزستان ،خراسان ،سيستان ،كرمان وبوشهر قرار گيرد

معرفي عشاير ايل عرب خمسه :

ايلات وعشاير فارس در3ايل تعريف وشناسايي مي شوند :

1- ايلات خمسه       2- ايل ترك زبان قشقايي             3- ايل لُرزبان كهكيلويه

عشاير ايلات خمسه :

عشاير ايلات خمسه مشتمل بر 5ايل مي باشند كه شامل 1- ايل عرب 2- ايل باصري (فارس زبان) 3- ايل بهارلو(ترك زبان)4- ايل اينانلو(ترك زبان) 5- ايل نُفُر(ترك زبان)مي باشند .

درسال 1275هـ.ق ناصرالدين شاه قاجار جهت كنترل اغتشاشات وايجادتوازن قوا (درمقابل ایل قشقایی)درايالت فارس اقدام به سازماندهي ايلات خمسه به رهبري ايل عرب نمود .

ايل عرب خمسه :

ايل عرب از ايلات خمسه فارس از دوايل عرب جباره وعرب شيباني تشكيل شده است .

ايل عرب جباره :

مردمان عرب جباره خود را ازنسل شخصي بنام شيح جناح از نوادگان جابربن عبدالله انصاري مي دانند كه اين فرد مدتها بعد از استقرار اعراب شيباني احتمالاً دردوران اوايل تشكيل دولت صفويه وارد ايران شده ودرمنطقه فارس ساكن شده وبه ايل شيباني پيوسته اند .

طوايف تحت سازماندهي ايل عرب جباره برابر كتاب عشاير فارس به نوشته ژ- دموريني حقوقدان فرانسوي درسال 1913:

طايفه آل سعدي، ابوالغني ، پيراسلامي ، سادات حسيني ، شيري ، ابوالمحمدي ، بوربور،بُهلولي، جابري، حنايي، قاريزي، اوربز، بزسرخي، تاتي، جَهّاكي ،سَغري، قارقاني، كرايي(درگذشته دركرمان ساكن بوده اند)ابوالحسني، تربُر،جلوداري ، شاهسون، عيسايي، قنبري، نقدعلي، ابوشرف(لبوشرف) ،درازي ، شعباني ولَر.

متمم طوايف ايل جباره به نقل از كتاب وقاع ايلات خمسه:

طايفه كوچي- عزيزي- لبردوني- سادات آتشي –سادات آل علي- سادات موسوي- شهسواري- چهار بنيچه- لبوحسيني

ايل عرب شيباني :

دكتر سيروس پرهام مي نويسد از روزگار صفويان تاريخ ايل عرب فارس (ايل عرب جباره وشيباني ) كمابيش روشن است ومي دانيم كه حكومت ايل عرب از قديم در خانواده خوانين عرب شيباني دردولت صفويه احترامي تمام داشته وتاپايان دولت صفوي وآغاز دولت نادري به حكومت درايلات عرب وباصري برقرار بوده است .درسال 1298هـ.ق حكومت ايلات عرب از خانواده اعراب خارج وبرابر سياست دولت قاجاريه كه اقدام به فروش شهرها وروستاها وفرماندهي عشايربه خانوده هاي متمكن وبانفوذ مي نمود، حكومت عشاير عرب بدست خانوده قوامي ها افتاد . لازم به يادآوري است تاسال 1307 هـ ش ارتش ونيروهاي نظامي ايران ازايلات وعشاير تأمين مي شد واين موضوع توجه حكام ايراني به كنترل عشاير را افزايش مي داد.

طوايف تحت سازماندهي ايل عرب شيباني  برابر تحقيقات دومريني  :

طايفه پاپتي، تقريتي (تكريتي)،حساني (حسوني)، فارسي – شيباني،كوتي،عبداليوسفي،والي شاهي (ولدشاهی)كوتي ،لاوردان،مزيدي،ابوالحسني ،حياتي ،شهسواري،ابوالحاجي ،سنوده،صباحي،عزيزي، عمادي، كَريچه، ماهاري(مهاري)، آردال (اردال) ،پالنگي ، خوشنامي، سقاطي، گله ريشي،الواني ،بني عبداللهي شيباني، قفلابه ،هومالي و غلامشاهي

متمم طوايف ايل شيباني به نقل از كتاب وقاع ايلات خمسه:

طايفه عمله- جمالي- موالي- ميركي

توضيح 1:

طايفه مزيدي در حال حاضر درايل عرب جباره سازماندهي شده است .طي تحقيقات صورت گرفته افرادطايفه مزيدي در عراق كه در شهركوت مركز استان واسط ساكن هستند خود را از نسل بكر ابن وائل مي دانند كه بكر ابن وائل جد طايفه شيباني است .

 توضيح 2:

 برابرتاريخ ايران وصدر اسلام طايفه شيباني(به رهبري المثني ابن حارثه شيباني) وطايفه خراعي بعنوان پيش قراولان فتح ايران وارد سرزمين خراسان شدند ودروقايع پس از ضعف عباسيان طايفه خزاعي با حمايت از طاهرذواليمنين اقدام به تشكيل حكومت طاهريان درخراسان نمود وطايفه شيباني نيز در حمايت از طايفه خزاعي اقدام به انتشار نيروهاي خود درحوزه فعاليت اين حكومت(مناطق كنوني خراسان – كرمان –يزد – سيستان وايالت نيمروز افغانستان ) نمود . لازم به ذكر است كه پس از شكست طاهریان بدست يعقوب صفاري گسترش اعراب درقالب نيروهاي نظامي صفاريه در ولايت فارس نيز افزايش يافت كه به نظر مي رسد دوران طاهريان وصفاريان اوج هجوم ومهاجرت اعراب عشايرخصوصاَ طايفه شيباني از خراسان به فارس است .

گفتني است درزمان حكومت بني اميه وبني عباس طايفه خزاعي به واسطه علاقه به اهل بيت از دشمنان اين حكومت ها بوده است ودر برخي از روايات از عشاير خزاعي با نام خوارج نيز يادشده است .دراين خصوص معاويه مي گويد دشمني طايفه خراعي با مابه حدي است كه زنان اين طايفه نيز براي ما شمشيركشيده اند .يك نكته بايد دراينجا موردبررسي قرار گيرد وآن اينكه مهاجرت گروهي از خوارج از سرزمين عراق به مرزهاي شرقي ايران درزمان مختار سقفي است دراين راستا گفته مي شود پس از شكست مختار به دست مصعب ابن زبير گروهي از خوارج كه مخالف بني زبير در عراق بودند به مرزهاي شرقي ايران مهاجرت كردند.

لازم به ذكر است گروهي از عشاير شيباني در زمان خلافت معاويه بن ابي سفيان به شهر دارابگرد اعزام شدند كه وظيفه آنها دريافت ماليات اين شهر وارسال آن به دارالخلافه درراستاي اجراي يكي از بندهاي صلح امام حسن(ع)ومعاويه جهت پرداخت به خانوده هاي شهداي جنگ بوده است .

توضيح :

المثني ابن حاثه شيباني درزمان خلافت ابوبكر طي ملاقاتي با وي عنوان نمود سال هاي متمادي درمرزهاي ايران وشبه جزيره عرب اقدام به غارتگري مي كنم،قبلاً ايراني ها من را تعقيب مي كردند ولي الان از قدرت آنها كم شده وديگر توانايي تعقيب وگريز بامن را ندارند چنانچه اجازه بدهي به ايرانيان حمله كنم . المثني با گروهي از نيروهاي خود وارد جنگ با نيروهاي ساساني در شرق فرات شد وموفق شد نيروهاي ساساني را به عقب براند وي درمناطق مسكوني شرق فرات خونريزي بسياري نمود كه با واكنش ابوبكر مواجه شد وابوبكر در پيامي المثني را عزل وخالد ابن وليد را به فرماندهي سپاه اسلام گماشت . المثني ابن حارثه شيباني پس از مدتي در منطقه اي معروف به سماوه فوت نمود وپيكرش راهمانجا دفن نمودند كه دردرحال حاضرشهر سماوه هم مرز با عربستان سعودي  بعنوان مركز استان المثني معروف مي باشد.

زبان گفتاري عشاير خمسه:

زبان گويش طوايف عرب در استان فارس عربي است كه با گذشت زمان دراثرمعاشرت با ساكنان فارسي زبان بسياري از لغات فارسي به آن راه يافته است وپس از سپري شدن هرنسلي به نسل ديگر از فصاحت آن كاسته شده وبه تدريج كم رنگ تر شده است . آنچه كه گويش عربي وچهارچوب اصلي زبان ايل عرب خمسه را حفظ نموده است افعال عربي است زيرا اسامي درطول زمان دستخوش تغيير بوده اند ليكن افعال تاكنون دست نخوره باقي مانده وبسياري از كلمات ولغات در مقايسه با زبان عربي كشورهاي عربي كلمات مورد استفاده عشاير اوليه وبدوي مي باشد .

مردمان عرب افراد عرب زبان ساكن در شهرها وروستاها را حَضر (حاضر)خطاب كرده به معناي افراد متمدن وحاضري ها نيز اعراب باديه نشين راكه زندگي بدوي داشته اند عُربي خطاب مي كردند . عشاير خمسه نيز فارسي زبانان را حضر مي نامند .

 نظريه هاي موجود درخصوص تاريخ ورود عشاير به ايران وفارس :

الف: مهاجرت عشاير عرب زبان از مناطق حاشيه جنوبي خليج فارس به مناطق جنوبي ايران سپس انتشار در سطح كشور طي سياست هاي دولت هاي وقت درايران خصوصاً مهاجرت عشاير عماني از سرزمين نجد به ايران .

ب: ورودعشاير پس از حمله اعراب مسلمان به ايران وانتشار در سطح فلات ايران جهت كنترل مناطق  تسخيري توسط مسلمان .

1- درخصوص بند الف: طي بررسي وتحقيقات اينجانب از طريق كتب تاريخي وهمچنين بررسي ازنشريات كشور عمان سندي تاريخي در رابطه به انتقال افرادي از عمان به ايران واسكان درشهر شيراز را بدست آوردم كه ترجمه متن فوق را جهت اطلاع علاقمندان درذيل آورده ام :

متأسفانه اطلاعات دقيقي از سرنوشت اين افراد بدست نياوردم كه احتمالاً آنها درطول زمان در بدنه مردم شيراز ياساير عشاير ادغام شده اند ومحل سكونت قبلي آنها درمحله گودعربان شيراز بوده است .

خلاصه ترجمه متن فوق :

در16آبريل 1737م (27فروردين ماه 1116هـ ش)نيروهاي ايراني به عمان حمله كردند ووارد خورفكان شدند وتوانستند رحمه ابن مطر را درمنطقه جفارشكست دهند ومنطقه فوق را به تصرف خود درآوردند . نيروهاي ايراني پس از پيشروي در خاك عمان درمنطقه بالياسمين در جنگ با بلعرب بن حمير موفق شدند در مرحله اول نيروهاي جلودار خط بلعرب را شكست دهند ليكن درمرحله دوم ودرعقبه نيروهاي ايراني از نيروهاي بلعرب شكست خوردند وجهت جبران شكست خود به روستاهاي اطراف حمله كرده وگروهي از سالخوردگان – كودكان وزنان را اسير نموده وبه شهر شيراز درفارس منتقل نمودند .اين وقايع در زمان نادرشاه اتفاق افتاده است .

توضيح 1-1: برابر اين سند انتقال اعراب از عمان به شيراز ثابت شده است ليكن نمي توان عشاير فارس را ازنسل اين افراد تبعيد شده دانست زيرا قبل از عهد نادري ودرزمان صفويه عشاير فارس داراي سازماندهي وهويت طايفه اي بوده اند .

توضيح 1-2: درزمان حكومت نادرشاه فرماندهي نيروهاي نظامي در جنوب ايران برعهده محمدابن واصل بوده است اين شخص بارها به مناطق ساحلي درحوزه جنوبي خليج فارس خصوصاً عمان وبحرين حمله وافرادي را به ايران تبعيدكرده است .

2- درخصوص بند ب:

دكتر دوميرني در تحقيقات خود درسال 1913(طي كتاب عشاير فارس توسط دكتر جلال الدين رفيع فرترجمه ومنتشر شده است)عنوان مي كند تقريباً سرتاسرجنوب ايران تحت اشغال ايلات عرب         مي باشد . اين ايلات بدون ترديد از نجد(خوزستان)- عمان ويمامه آمده اند . آنها درزمان خلافت بني اميه وبني عباس يعني درزمان اولين سلسله خلفاي مسلمان به اين منطقه مهاجرت كرده اند. گروههاي مهاجر تداوم فتح فارس به نفع خليفه الله وضامن برتري امپراطوري اسلام درجنوب ايران بودند .وظيفه اين افراد مقابله با شورش ها وجمع آوري ماليات بوده است .

 نقد برخي از مطالب منتشر شده درخصوص عشاير عرب فارس :

*- درخصوص عشاير شيباني گفته مي شود اين عشاير از نسل عشايربني جذام وقحطاني مي باشند (فارسنامه ناصري)كه اين نظريه با توجه به اسناد منتشره دركتاب انساب والقاب عرب رد مي شود :عشاير شيباني يا بني شيبان از عشاير عرب عدناني مي باشند كه نسب آنها بدين شرح است :

شيبان بن بكر بن وائل بن جديله بن اسد بن ربيعه بن نزار بن معدبن عدنان بن اسماعيل بن ابراهيم (ع)

نام شيبان به معناي به سفيدي برف مي باشد ويكي از ماههاي سرياني مي باشد كه همرديف ماه كانون ثاني وبهمن ماه است كه دراين فصل زمين از پوشش برف سفيدمي شود.

با توجه به بدوي بودن عشاير شيباني وجباره فارس وعدم ارتباط آنها با ساير طوايف خوزستان وكشورهاي عربي كلمات ولهجه عربي باقيمانده دراين طوايف دست نخورده وبكر مي باشد . پس از ازدواج حضرت اسماعيل (ع)درسرزمين حجازفرزند وي بنام عدنان متولدمي شود كه اوحاصل ازدواج دوقوم عبري وعربي است . افراد عبري زبان درهزار سال پيش به راحتي وبدون مترجم عربي را مي فهميدند وعرب ها نيز همينطور عبري را مي دانستند .

زبان ولهجه عدنان بن اسماعيل به تحقيق داراي لهجه اي متفاوت با اعراب اصيل و حجازي قحطاني بوده است واين تفاوت ها دربين عشاير ايلات عرب واعراب ساکن کشورهای عربی كاملاً مشهود است مثلاًدرزبان عبري حرف جيم بصورت کامل ادامي شود ليكن درزبان عربي حرف جيم بصورت ياء تلفظ مي شود .

بطور مثال:           عبري : بنجامين                      عربي : بنيامين

درلهجه محلي خوزستان وبرخي از كشورهاي عربي حرف جيم بصورت ياء بيان مي شودولي درعشاير فارس حرف جيم كاملاً اداه مي شود .

بطور مثال :  رجال (فارس)     ريال (خوزستان)     جاء(فارس)     ياء(خوزستان)

برخي از كلمات مورد استفاده ورايج دربين مردم عشاير عرب فارس درحال حاضر دربين كشورهاي عربي منسوخ شده يا معناي ديگري دارد كه نشان از تفاوت لهجه وبرخي ازكلمات درگذشته با حال است .

*- دربرخي از روايات وكتاب هاي نوشته شده درخصوص عشاير ورامين خصوصاً كتاب وقايع ايلات خمسه به تحرير آقاي علي محمدشيري گفته مي شود عشاير وارمين درزمان قاجاريه به ورامين تبعيد شده يا مهاجرت نموده اند .دراين راستا اينجانب بصورت اتفاقي دركتاب شرح زندگاني من نوشته    عبدا... مستوفي چند جمله درخصوص تاريخ تبعيد عشاير كَتي ورامين (كوتي ) بدست آوردم كه عين متن را به اين مقاله منتقل نموده ام :

((آقامحمدخان قاجار پس از فتح شيراز به ورامين رفت وعشاير عرب آنجا را كه نادرشاه از شيراز به ورامين تبعيد كرده بود با خود همراه نموده وتهران را اشغال نمود . وي درتهران محله عرب ها را تأسيس  واعراب را درآنجا ساكن نمود . هنوز سرجنبان هاي آن طايفه درتهران ساكن هستند .))

دربين سالخوردگان طايفه كوتي فارسي درروستاي كفدهك شهرستان خرامه اين جمله مشهور است كه گفته مي شود رابطه ما با عشاير ورامين مانند صورتي است كه با شمشير بيني آن را جدا كرده باشي وصورت بدون بيني معنا ندارد.

به نوشته آقاي علي محمدشيري دركتاب وقايع ايلات خمسه قسمتي از طوايف ولي شاهي ،لبومحمدي،مزيدي ،قنبري وجابري از ايلات عرب فارس درگذشته به تهران تبعيد يا مهاجرت نموده اند وهمگي آنها پسوند كتي (كوتي)دارند اين طوايف در روستاهاي گله تپه،پايينك،خورين،ولي آباد ،باقرآباد،قويينك،ريحان آباد، جعفرآباد،شورون،شاهي آبادوجليل آباداز توابع شهرستان ورامين وروستاهاي باقرآباد ،باروف،تقي آباد،قاسم آباد،زمان آباد،شرف آباد،وحبيب آباداز توابع شهر ري وتعدادي از اين خانوده ها نيز ساكن شهر تهران هستند .

*برخي از دوستان وعلاقمندان در طايفه فارسي هميشه اين سؤال را دارند كه معناي طايفه كتي يا اينكه علت نام نهادن طايفه فارسي برچه مبنايي است درپاسخ به اين دوستان بايد بگويم :

منطقه كوت درگذشته دركشور عراق حدواسط بغداد تا شهر العماره درشمال بصره كنوني را درمي گرفته است این شهر در زمان حکومت مادها درایران به تصرف مهاجمانی ازاعراب سامی  قرار گرفته وحکومت کوتیون را درآنجا بنا نهادند اما به دلایل نامعلومی درکمتر از نیم قرن بدست ساکنان شهر اور درجنوب عراق حکومت کوتیون منقرض شد وامپراطوری بابل بدست اوری ها در عراق امروزی تشکیل شد .  شهر کوت مرکز حکومت کوتیون درزمان ایران باستان وبعد اسلام  محل ترددوييلاق وقشلاق عشاير بکر ابن وائل (شيباني) بوده است . به مرور زمان برخي از طوايف شيباني دراين منطقه ساكن شدند .مزار نعمان ابن منظر كه جنك ذي قار بدليل حمايت از خانوده وي بين طايفه شيباني ونيروهاي خسرو پرويز درگرفت درمنطقه نعمانيه اين شهر قرار دارد .افراد ساكن درشهر كوت پس از مهاجرت به ساير مناطق به اهل الكوت يا اهالي كوت معروف مي شدند وكلمه كوتي از اينجا  شكل گرفت . بطور مثال گروهي از عشاير ساكن كوت به منطقه هويزه در استان خوزستان مهاجرت كرده وساكن شده اند وبه آنها اهل الكوت اطلاق شده است ودر شناسنامه خود نيز بنام كوتي حويزاوي معروف شده اند . عشاير كوتي هويزه وبستان وسوسنگرد براين عقيده اند كه از نسل ربيعه بين نزارجد طايفه شيباني هستند وبرخي از آنها فاميلي ربيعي هم دارند . لازم به ذكر است در ميان خوزستان وعراق طايفه كوتي بدلیل سابقه تاریخی وانتساب به حکومت کوتیون به الاُمراءمشهور هستند وبرخي از آنها نيز داراي فاميلي اميري هستند .همچنين درخصوص طايفه فارسي كوتي هم مي توان همين نتيجه را گرفت كه احتمالاً كوتي هاي ساكن فارس را با نام كوتي فارسي (شامل طوايف فارسي- عبداليوسفي وولي شاهي)اطلاق نموده اند وبه مرور زمان پسوند كوتي كم رنگ تر شده ونام فارسي آن كاربرد بيشتري يافته است.

جالب است بدانيد كه تنها طايفه عربي درعراق كه درجنگ با امام حسين(ع)شركت نكرد طايفه ربيعه بود واين طايفه درحال حاضر در شهر كوت – موصل وبغداد ساكن هستندوشيعيان بحرين نيز عمدتاً از طايفه ربيعه هستند .

دراين خصوص وعدم شركت طايفه ربيعه ابن نزاروگروهي از شيبانيان در حرب الحسين (ع)حديثي نيزاز پيامبر بزرگواراسلام نقل شده است كه مي فرمايند :

اُتركو عشيرتكم واهل بيتكم الي بني شيبان هُم الامناء.

عشيره واهل بيت خود را درنزد طايفه بني شيبان به امانت بگذاريد زيرا حافظ آنها خواهند بود.

درواقعه جنگ ذي قار خسرو پرويز با فراخوان نعمان ابن منظر دخترش را از وي خواستگاري نمود كه با امتناع نعمان مواجه شد سپس نعمان خانواده ودارايي خود را نزد طايفه شيباني به امانت نهاد وخود به ايوان مدائن رفت ودر آنجا بدست خسرو پرويز كشته شد . خسرو پرويز با ارسال پيك خواهان استرداد دختر ودارايي نعمان از طايفه شيباني شد كه با مخالفت ايل شيباني مواجه شد ونيروهاي ساساني در جنگي كه درمنطقه ذي قار (استان ذي قاردرشمال غربي بصره واقع شده ومركزش شهر ناصريه است)درگرفت از شيباني ها شكست خورند واين اولين جنگ بين عرب وايران در طول تاريخ بود . علل شكست ساساني ها درجنگ اين بود كه حاكم منطقه حيره، هاني ابن مسعود شيباني كه قبلاً قول داده بود از نيروهاي ايراني حمايت كند در زمان شروع جنگ به بهانه اينكه من از شيباني ها هستم وبا عمام خود وارد جنگ نمي شوم از اعزام 10هزار سرباز به جنگ امتناع ورزيد وديگر اينكه اعراب به اندازه 14روز آب با خود ذخيره كرده وبه دل بيابان زدند ليكن سربازان ساساني فقط به اندازه 3روز آب همراه داشتند وبيشتر آنها بدليل تشنگي تلف شده وجنگ را باختند .اين حوادث در سال ششم هجري قمري رخ داد وگفته مي شود جرأت حمله المثني ابن حارثه شيباني جهت حمله به امپراطوري ايران از همين جنگ نشأت گرفته است .

در خصوص شعار معروف یا لثارات الحسین نیز درکتب تاریخی آمده است زنی از طایفه بکر ابن وائل (شیبانی )شوهرش در سپاه عمر ابن سعد بر علیه امام حسین (ع)شمشیر می زد پس از شهادت                        امام حسین (ع)وقتی حمله سپاهیان به خیمه های امام را مشاهده نمود از محل استقرار خود خارج شده وبا برداشتن چوبی بسمت خیمه های امام حرکت وبه افرادی  که به خیمه ها تعرض می نمودند حمله ور شد وشعار یالثارات الحسین را سر داد وگفته می شود گروهی از سپاهیان عمر سعد با مشاهده رفتار این زن از کرده خود پشیمان شده وقیام های توابین ومختار از آنجا نشأت گرفت .

معرفی یکی از طوایف ایل خمسه:

هنگام مطالعه زندگی نامه شهید سپهبد صیادشیرازی به این جمله برخورد نمودم که ایشان خود را طایفه اُخت افشار معرفی کرده اند . بنا به نوشته شهید بزرگوار این طایفه درمحدوده شهرستان های استهبان – نی ریز فارس وبافت کرمان درییلاق وقشلاق بوده اند وعده ای ازآنها به منطقه خراسان ودره گز کوچ نموده وساکن آن منطقه می شوند که از جمله آنها فردی بنام صیاد پدربزرگ شهید صیاد شیرازی بوده است . دراین رابطه تحقیقات زیادی نمودم لیکن متأسفانه از طایفه مذکور که از طوایف عرب خمسه بوده اطلاعات دقیقی کسب نکردم وامیدورام درآینده از طریق همکاری دوستان وخوانندگان گرامی اطلاعات دقیق تر وموثقی دریافت شود.

لازم به ذکر است دراستان کرمان طایفه ای بنام افشار ساکن می باشند که از عشایر ترک قشقایی می باشند ومادر شهید صیادشیرازی نیز ازاین طایفه میباشند لیکن طایفه اُخت افشار عرب زبان ومتفاوت با طایفه افشار می باشد .

تعریف سرزمین نجد ویمامه :

دربسیاری از کتب تاریخ در خصوص اعراب عنوان شده که یقیناً اعراب ازمنطقه نجد ویمامه به اقصی نقاط خاور میانه وکشورهای عربی کنونی درشمال آفریقا منتشر شده اند لیکن تعریف دقیقی از سرزمین نجد ارائه نشده است .

سرزمین نجد:

نجد درلغت به معنای زمین مرتفع وبلند است که دراین راستا برخی از جغرافیدانان فلات ایران را که سرزمینی بلندومرتفع است با نام نجد ایران معرفی نموده اند .دربرخی از کتب از جمله کتاب عشایر فارس نوشته دومرینی فرانسوی نوشته شده نجد، خوزستان است که با این تعریف از سرزمین نجد این فرضیه با توجه به جلگه ای وپست بودن خوزستان رد می شود . علی هذا تعریفی که مورخین عرب از سرزمین نجد دارند ودر کتاب های عربی شرح شده است را جهت آگاهی ارائه می کنم:

نجد : نجد سرزمینی مرتفع از بلاد عرب است که درشرق دریای احمر قرار گرفته است . این سرزمین بعد از حجاز قرار گرفته  ومرزهای عربستان سعودی با عراق را تشکیل می دهد یعنی در غرب شبه جزیره العرب قرار دارد .مهمترین شهر این سرزمین طی سالهای اخیر ریاض پایتخت عربستان می باشد . علت توجه اعراب به سرزمین نجد پس از تخریب سد مئاریب درسرزمین صبا(یمن کنونی )وکشته شدن بسیاری از مردم عرب دراین حادثه عنوان شده است .

تعریف یمامه :

 سرزمینی است درجزیره العرب که برخی آن را جزء سرزمین نجدبه حساب می آورندامرزه این منطقه را درعربستان سعودی عارض می نامند وبا یمن متفاوت است . مردم یمامه درسال 9هجری موسوم به عام الوفوددین اسلام را پذیرفتند ولی پس از ادعای نبوت مسلیمه کذاب این سرزمین درسال 12هجری مورد هجوم خالد ابن ولید قرار گرفته وفتح شد .

 

 چنانچه علاقمندان عشاير عرب فارس درساير استان ها  داراي برخي مدارك ومستندات تاريخي درخصوص عشاير عرب مي باشند خواهشمنديم آن راازطريق اينترنت دراختيار سايرين  قرار دهند . ازطريق پست الكترونيكيjavadheidari20474@gmail.com مي توانيد با بنده ارتباط ونظرات – انتقادات وپيشنهادات خود را درميان بگذاريد .


شعر در وصف ايليات عرب و چادر نشينان


نویسم از قبایل این فضیلت                 تعصب نیست می باشد حقیقت 

زایلات عرب گوید سهام پور             که در غیرت همه بودند مشهور  

عرب مهمان نواز ونیک سیرت            جوانمرد و شجاع و با فتوت     

                             دیگراو مرد م صحر  ا نباشد

                            به صحرا چادرش بر پا نباشد  

اگر بزغاله ای بود ثروت ان                 به راه میهمان می کرد قربان

 شجاعت از عرب می باشد وبس           سخاوت از عرب می باشد وبس

بهر شهرو دیارو کوی برزن                 شجاعان عرب کردند مسکن

                       دیگر او مردم صحرا نباشد

                                به صحرا چادرش برپا نباشد

به هر  نابخردی  گشتند  دمساز               فنا  گشتند  این  اعراب ممتاز

یکی در شهرو جمعی در دهاتند            به کوه و دشت  هم  بی  ارتباطند

قلیلی  شهر  جهرم  کرده  ماوا             به مهجوری  رسیده  کار انها

                             دیگر او مردم  صحرا نباشد

                            به صحرا چادرش بر پا نباشد

فسا باشد هزاران خانه اسکان             به  شغل  کسب سرگرمند  آنان

زبان مادری را  برده  از  یاد             که هستند در غم و اندوه نا شاد

زبان  فارسی  فرزندان اعراب           بگویند (لیل)را شب (ماء)را اب

                            دیگر او مردم  صحرا  نباشد

                           به صحرا چادرش بر پا نباشد

مغازه دار و  جمعی   کارمندند            به  شغل  خویش  انان    پایبندند

خیابانی به خود دارند مخصوص       به دشت و کوه صحرا صد افسوس

نمی خواهیم  دگر   اینجا   بمانیم            نمی خواهیم   ز آدابش   بدانیم

                             دیگر او  مردم  صحرا  نباشد

                            به صحرا چادرش بر پا نباشد

قلیلی در دهات   خفر  ساکن              ندارند ریش سفید  و  نه  معاون

که جمعشان به زاهدان فسایند             ز  کوچ   بار   ایلاتی    جدایند

که  می باشند در  دنیا  سزاوار            پراکنده    شدند   ولی   مددکار

                            دیگر او  مردم  صحرا  نباشد

                            به صحرا چادرش بر پا نباشد

هزاران  یاد  ازآن  سبزه و جو           هزاران یاد از آن اسبان خوش سو

هزاران یاد از شبهای مهتا ب                هزاران  یاد  از  آوای  سهراب

دوصد یاد از نی واز شروه خوانی           نی سوزناک  خانی  این   تعالی

                            دیگر او مردم  صحرا  نباشد

                           به صحرا چادرش بر پا نباشد

گروهی گشته اسکان اکبر آباد                   مرام و ایلیت بردند از یاد

به مزدوری کشیده کار آنان                       به این شغلند بس خرسند و شادان

گروهی ساکن پیرمرادند                           دل و دین صرف قبرستان نهادند

                         دیگر او مردم  صحرا  نباشد

                         به صحرا چادرش بر پا نباشد

به ده خیر عده ای گشتند اسکان                 بناگه آب رم  رم کرد از آنان

بماندند بین سنگ و پشته خار                     شدند آنان به هر نابخردی یار

فنا   گردید  اغنام   فراوان                           شتر با ساربان گله به چوپان

                          دیگر او مردم  صحرا  نباشد

                         به صحرا چادرش بر پا نباشد

گروهی جمع در بالای برگان                  گروهی شیخی درملک دوبران

به  زیر سایه   پیر مرادند                        تمام  دام خود از دست دادند 

نزول رحمت قهر طبیعت                        ز سیلاب بلایی  بی  مروت

                          دیگر او مردم  صحرا  نباشد

                         به صحرا چادرش بر پا نباشد

 تمام مالشان را برده سیلاب                    به توی خانه ها دریاچه آب

گلیم و قالی و جاجیم و زیلو                 تمامش سیل برد تا ملک خسو

ز اعراب عده ای نقل مکان کرد        به دریاهی و آب آخر سکون کرد

                         دیگر او مردم  صحرا  نباشد

                         به صحرا چادرش بر پا نباشد

دگر او سوی سرحد در سفر نیست    دگر در رستمی او را مفر نیست

دگر بیراب و سر کیدان نپوید            دگر حرفی ز برخج او نگوید

گروهی مالک تنگ حنا شد               به  ایلات  قرایی  آشنا   شد   

                              دیگر او مردم  صحرا  نباشد

                              به صحرا چادرش بر پا نباشد

گروهی ملک ریزابند ساکن           گروهی مالک رودخوربی معاون

گروهی جعفر آبادند و نی ریز      گروهی ملک هرگانند  زر خیز

نه عبد الیوسفی دارد قلی خان     نه کوهی هست نه باشد رضا خان

                              دیگر او مردم  صحرا  نباشد

                             به صحرا چادرش بر پا نباشد

حسامی نیست دیگر مرد میدان      نمی آید دگر آن اسب جردان

دگربوشمس آن سنگرشکن نیست    قلیخان مرد جنگ تن به تن نیست

دو صد افسوس از آواز هرمیز      دریغ از پور اسماعیل و پرویز

                              دیگر او مردم  صحرا  نباشد

                             به صحرا چادرش بر پا نباشد

زطنزوخوش زبانی های سادات    خوش آن وقتی بگی می خواند ابیات

دریغا از شجاعت های اکبر          که او بود مرد جنگ و مرد سنگر

به داراب و فسا و شهر نی ریز    به سروستان و کربال تا به رونیز

                                دیگر او مردم  صحرا  نباشد

                               به صحرا چادرش بر پا نباشد

که از شهرخرامه تا به مرودشت    عشایر جمله اسکان بی سبب گشت

نه از ایلش خبر باشد نه از بار        نه از دشمن بیاسود و نه از یار

که بود قشلاقشان پهلوی راهدار       عنان  کاسه  دار و حوزه  لار

                                 دیگر او مردم  صحرا  نباشد

                                به صحرا چادرش بر پا نباشد

که در کفت دهک بالای کربال     شدند اسکان گروهی زفارغ البال

 همه دارای باغ و ملک و خانه    نه نام از اسب و نی اشتر نشانه

ندیدم چادر و نه کوچ و باری       ز  ایلاتی   نباشد   یاد  گاری  

                                  دیگر او مردم  صحرا  نباشد

                                 به صحرا چادرش بر پا نباشد

همان جمعی که بود ده خیر علیا    غنی بودند از ثروت در آنجا

چسان امروز بی پول و فقیرند       به چنگال فلاکت جمله گیرند

ولی امروز افتادند به زحمت         ندارند چادرو نه مال و ثروت

                                   دیگر او مردم  صحرا  نباشد

                                  به صحرا چادرش بر پا نباشد

دوصد افسوس درازی گشته کوتاه    ندارد چادر و نه ثروت و جاه

نه عین اله نه نام آور نه قارداش     نه حسانی  دگر دارد  قزلباش

                                   دیگر او مردم  صحرا  نباشد

                                  به صحرا چادرش بر پا نباشد

   اشعار دو بیتی عربی

فه راس العینه  کن  گعدنی  جیتی     عونتک  تا  گربکه  ملیتی

بعد من داک خودی حملت گربک      ولی منظوری اصلاً مدریتی

 

سترکم قبله گاه هدعینی سایر          مشفت به اکحلیتک فی العشایر

اجزه فرمدی ابحث له بیتکم           له خاطر داک عیونک الخضایر

 

حل گیل سر حد قدیت گرمسیر جیت    

                                     حل گیس لیل و نهر ید من قنم سیت

حل گیس حملت حل گیس فکیت حل گیس سرت 

                                        که انتی ادکنین  آسوده  فی البیت

 

کن ادغنین لالای گلبی کن ایفر        کن ایخور من عیونی دمعه شر شر 

مدری کی سار که منی انغزلتی        که  سرتی  من انو عشقی  طمع بر

 

عزیزی بسکی گلبی کن ایریدک        تمکام   الاختیر  انتیته   فیدک

حر گتینی  رمادیستینی     آخر         هنوز  منارحه   منی  من ایدک

 

قنم ارعی فه هد گاعه   القرجی          اسار قربان  همد  عنزو نعجی

احد مکن شیف  فدهیک   ربیع           قنم سایر سگیل من عهده مجی

 

اگر   لیل   و  نهر  ابکی گلیلو           خدا   یدری   دمعه   فد   دلیلو

شیه  زین  اشوفو  ما گدر آخذ            فه جیب کلمن فلوس لیکون ذلیلو

 

عزیزی فکری مگضوب الخیلو           خودی فی الشهر و گلبی فی الجبلو

سلام لحگو له رضغان العشایر            محمد  من  بعید   یتکم  بللو

 

گلبی ظیگ سایر من هدز منه              ذلیل ایسار که من احشام رمنه

فی سرحد ید من کل شی خصوصاً         عیون  المویه  گاعه    الچمنه

طوايف ايل عرب و هم جوار هايشان


طوایف ایل عرب و طوایف همجوار ایل عرب که در 

شرق فارس سکونت دارند به شرح زیر می با شد.


1
-نقدعلی(ع)۲-غنی(َع)۳-شیری(ع)۴-مزیدی(ع)۵-کوچی صفری

(َع)۶-جابری(ع)۷-لبو محمدي(ع)۸-پیرسلامی(ع)۹-لبردانی(ع)۱۰-

قو هستانی(ع)۱۱-عزیزی(ع)۱۲-بهلولی(ع)۱۳-شهسواری(ع)۱۴-

چرگلی(ع)۱۵-عسائی(ع)۱۶-سادات کل(ع)۱۷-قنبری(ع)۱۸-

لبو شرف هندی(ع)۱۹-درازی(ع)۲۰-صباحی(ع)۲۱-کتی(ع)۲۲-

عبدولیوسفی(ع)۲۳-عمله(ع)۲۴-لبو حاجی(ع)۲۵-عمادی(ع)۲۶-

پلنگی(ع)۲۷-ولیشاهی(ع)۲۸-الوانی(ع)۲۹-خوشنامی(ع)۳۰-

حسانی(ع)۳۱-تکریتی(ع)۳۲-حنائی(ع)۳۳-آل سعدی(ع)۳۴-

عبدلرضائی(ع)۳۵-چگنی(ع)۳۶-سادات موسوی حاج سید کوچک(ع)

۳۷-سادات موسوی آتشی(ع)۳۸-سادات آل علی(ع)۳۹-سادات میرزا

بیگی(ع)۴۰-سادات عمله(ع)۴۱-عرب گاومیشی(ع)۴۲-زرگر(ع)۴۳

کوچی علی مرادی(ع)۴۴-کوچی عبدولرضائی(ع)۴۶-میرکی(ع)۴۷-

شکاری(ه)۴۸-مهاری(ه)۴۹- قرائی(ه)۵۰-شاه سون(ه)۵۱-لبوحسینی

ساکن کوشک مولا(ه)۵۲-آربز(ه)۵۳-تاتی(ه)۵۴-چاهکی(ه)۵۵-چهارراهی

(ه)۵۶-جشنی(ه)۵۷-لشنی(ه)۵۸-تربر(ه)۵۹-بوربور(ه)۶۰-بن سرخی(ه)

۶۱-اردال(ه)۶۲-زغالی(ه)۶۳-کریچه(ه)۶۴-حسانی ساکن هرات یزد(ه)۶۵-

طوطکی ساکن هرات یزد(ه)۶۶-سلیمانی(ه)۶۷-شاه سون ساکن اطراف نیریز.

 ۱-(ع)عرب می باشند

 ۲-(ه)همجوار می باشند